یکی از مرغ ها مریض شده بود
خیلی حالش بد بود
اهل خانه چندان موافق نبودند که مرغ ها از قفس بیرون بیایند
خب کثیف کاری می شد
آقا هر روز مرغ مریض را یک ساعتی از قفس بیرون می آورد و خودش بالای سرش می ماند و مراقب بود
می گفت خب حیوان باید قدم بزند که حال و هوایش عوض شود و "بهبود"پیدا کند
یک ماهی بود که حیوان کاملا حالش خوب شده بود...
فردای عصری که آقا رحلت کرد دیده بودند که حیوان هم مرده...
آیت الله بهجت را می گویم
خیلی حالش بد بود
اهل خانه چندان موافق نبودند که مرغ ها از قفس بیرون بیایند
خب کثیف کاری می شد
آقا هر روز مرغ مریض را یک ساعتی از قفس بیرون می آورد و خودش بالای سرش می ماند و مراقب بود
می گفت خب حیوان باید قدم بزند که حال و هوایش عوض شود و "بهبود"پیدا کند
یک ماهی بود که حیوان کاملا حالش خوب شده بود...
فردای عصری که آقا رحلت کرد دیده بودند که حیوان هم مرده...
آیت الله بهجت را می گویم